عرفان زندگی

زندگی را باید از علی آموخت

عرفان زندگی

زندگی را باید از علی آموخت

1- از پدری که در آستانه مرگ ایستاده است

من الوالد الفان

پدری مهربان!

پدری عزیز!

پدر همه مومنین!

پدر من! پدر تو ...

پدر عزیزم!

با این جمله که حکایت از نفس های آخرینت دارد مرا به یاد نفس های آخرم می اندازی.

نه!

تو پدری نیستی که از دست من بروی بلکه تازه من تو را به دست می آورم.

تازه می فهمم که چه گوهری داشته ام و چه دُرّ نابی داشته ام.

تازه به تو فکر کردن را آموخته ام .

تازه می اندیشم که چه بودی؟ چه کردی؟ چه می خواستی؟ وبه چه چیز رسیدی؟

پدر عزیزم ...

هیچ چیزی از تو را از دست نداده ام بلکه همیشه با یاد تو و خاطراتت آرام می شوم.

و می فهمم که اگر دنیا جای ماندن بود چه کسی بهتر از تو؟!